خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive
Sunday, 26 April 2020، 09:42 AM

معمای اصغر آقا (اصلاحیه)

پست معمای اصغر آقا بیش از حد ساده‌لوحانه بود. همچین نوشته‌ای رو فقط از یک احمق می‌شه انتظار داشت. 

دنیای واقعی رو اگه طبق مثال قبل بخوایم پیش ببریم، اینطور می‌شه که اکثر مردم اصلاً نمی‌دونند نون تازه یعنی چه. حتی اگه اصغر آقا بهشون توضیح بده که نونِ تازه، سفت و خشکه، باور نمی‌کنند و نون‌های نرمی که از روزهای قبل مونده رو بر می‌دارند. نکته‌ی جالب اینکه حتی بعد از مصرف هم خوشحال‌ و راضی‌اند. چون درک تعیین‌شده‌ای از نون تازه دارند‌. ما «معمولاً» مسئول تشخیص خوب و بد توی ذهن‌مون نیستیم، صرفاً چیزهایی که به عنوان خوب و بد بهمون معرفی شده رو بازشناسایی می‌کنیم. این معرفی‌ معمولاً زیرآستانه‌ای اتفاق می‌افته‌. به همین دلیله که پوشیدن لباسی که ۱۰ سال‌ قبل مد بوده، به نظر ما احمقانه و مسخره میاد، حال اینکه مد امسال که به لحاظ ماهیت تفاوتی با مد ۱۰ سال پیش نداره، به نظرمون خیلی شیک و آراسته میاد.
 قبل از این که این سؤال رو برای اصغرآقا مطرح کنیم که دروغ بگه یا نه، اول باید بپرسیم که اصلاً مردم نیازی به شنیدن واقعیت دارند؟ 
در دنیای واقعی اگه اصغر آقا بخواد راست بگه، با مشکل مواجه می‌شه، نه به این دلیل که نون‌هاش می‌مونه و ورشکسته می‌شه. بیشتر به این دلیل که حرف‌های اصغرآقا عجیب، غیرقابل باور و در نهایت بی‌اهمیت تلقی می‌شه. 
وقتی کسی نیازی به شنیدن حقیقت نداره، پس صحبت از اهمیت دروغ نگفتن بی‌معناست. این چیزیه که در زندگی دنیای امروز در حال رخ دادنه.

موافقین ۳ مخالفین ۰ 20/04/26
مرحوم شیدا راعی ..

cm's ۸

26 April 20 ، 09:45 مرحوم شیدا راعی ..

چند تا مثال دم‌دستی در مورد بی‌اهمیت‌ترین چیزها می‌زنم، بیشتر به این دلیل که ما اطلاعات کاملی از چیزهای اساسی‌تر و بزرگ‌تر نداریم. مردم همبرگر می‌خورند، بدون اینکه تصور یا کنجکاوی‌ لازم رو در مورد نحوه‌ی فراهم شدن اون غذا داشته باشند. گوشت می‌خورند ولی اگه سلاخی حیوانات رو توی کشتارگاه ببینند می‌گن چه کثافتی! صحبت من منع گوشت‌خواری نیست، من با این پارادوکس مشکل دارم. اگر دوست داری پرنده بخوری، باید حداقل یک بار از شکار اون پرنده گرفته تا کندن پوست و پَر و پختنش رو تجربه کرده باشی. چون اگر در معرض خون و بوی اون لاشه باشی، طور دیگه‌ای اون غذا رو می‌خوری. اگر بدونی تیتیش‌های خوشگل و مارکی که می‌خَری، توی شرق آسیا به واسطه‌ی استثمار یه سری زن و دختر بدبخت با نازل‌ترین حقوق تولید شده، جور دیگه‌ای بهش نگاه می‌کنی. من با کشتن یا استثمار هیچ مشکلی ندارم، هیچ بعید نیست ده سال دیگه من رو ببینی که توی سوریه و لیبی گروه تروریستی راه انداختم و به سمت عراق و ایران در حرکتم تا بزنم نسل شیعه رو (صرفاً چون خیلی بدبخته) منقرض و اماکن زیارتیش رو (چون خیلی چرته) با خاک یکی کنم. من فقط مشکلم با این فاصله‌‌هاست‌. اصلاً در مورد اخلاق، گیاه‌خواری یا فمنیسم حرف نمی‌زنم. 
مشکلم با هر نمایش مضحکیه که قصد داره همه چیز رو به نحوی متفاوت نشون بده. از پورن گرفته تا سینما، از عکس گاو ماده‌ای که با شمایل انسان‌گونه روی پاکت شیر نقش شده و داره با خنده لیوان شیر رو نشون می‌ده، همه و همه‌ش در حال ایجاد این فاصله‌ست. 
در این بین موجودات بی‌نهایت خسته‌کننده‌ای وجود دارند که مثل شیدا راعیِ چاق و بی‌مصرف همه‌ی عمرشون رو پشت اسکرین یه گجت [در حال خوردن فست‌فود] می‌گذرونند و هیچ حساسیتی نسبت به چیزهایی که پیوسته در حال دیدنش هستند، ندارند. بعد از منقرض کردن نسل شیعه، نسل این‌ها رو هم منقرض می‌کنم. ‌بعد از اون، نسل یهود رو (چون خیلی خوشبخته) منقرض می‌کنم. و بعدتر باید تحقیق کنم ببینم دنیا چقدر بزرگتر از تصورات من بوده و نسل چند قوم و قبیله‌ی دیگه رو باید منقرض کنم.

اولا که چه کاریه همه یاد گرفتن برا خودشون کامنت میذارن و ادامه پست رو میرن؟ باز ما یه کاری کردیم شدیم الگو جوانان سرزمین! 

دوما که من مدتهاست میخوام یه معمای اصغر اقا ورژن صخی بنویسم. وقت نمیشه. خلاصه منتظر ان روز موعود باشید. 

شِــیدا:
دیگه وقتشه که پاک کنی بری صخی

اینجوریه که یکی دوتا از پست هات رو تو گروه های عوام الناسی تلگرام و اینا بازنشر کردم، بعد واهمه دارم ملت گوگل کنن و سرچ گوگل وبلاگت وا باشه و خلاصه یهو از وبلاگ تو برسن به وبلاگ خودم! وگرنه که نقل هر شب استوری های ما بود جواب کامنتات نمکدون جون:||| 

شِــیدا:
داره دیر می‌شه صخی
27 April 20 ، 19:30 نرگسِ مَست

[متفکر]

دارم کتاب تاریخ طراحی صنعتی می‌خونم. سیر تحول فرم و تزئینات محصولات مصرفی از کاسه توالت تا مبل و لباس و آپارتمان..

این قضیه‌ی مد که گفتی واقعا خیلی چیز عجیبیه. یه چیزایی می‌خونم که فکر می‌کنم واقعا انسان چقد تو دوره های مختلف به فرم های مختلف احمق بوده.

مردم واقعا نیازی به شنیدن واقعیت احساس نمی‌کنن. زندگی در بلاهت راحت تره انگار...

شِــیدا:
مسئله‌‌ی دیگه اینه که هیچکس خودش رو آغشته به بلاهت یا ناآگاه نسبت به واقعیت نمی‌دونه. منظورم که انتقادی به نوشته‌ی خودمه اینه که واقعیت یه‌‌ چیز عینی و مشخص نیست. به قول abbasvarijkazemi واقعیت یه امر بازنمایی‌شده‌ست. 

عتیقه جون. یادته با یه پسر و یه دختری رفته بودین سفر؟ دختره تو چادر کنارتون خوابید و اینا. 

اگه به گشادی همایونی فایق اومدی لینک اون رو برامون بنویس (به سکون ن) لطفا. 

شِــیدا:
فک کنم پاکش کرده باشم

من میگردم دنبالش حالا. شما هم مرامی، همین جور که داری قدم میزنی چشمت به ارشیو باشه لطفا. باشد که حذف نشده باشه. 

دو سه فصل رو گشتم و نبود! یعنی واقعا یه پست درست درمون و با محتوا هم که داشتی زدی حذفش کردی؟ همیشه منتهای عتیقه بودن:| 

شِــیدا:
بضاعت‌مون همینه. اگه راضی نیستید، تشریف ببرید بقالی کناری، پاستیل و مارشمالو هم داره. 

 اوکی پ قهر قهر تا رووووزززز قیاااااامت😂😑

شِــیدا:
من کلاً با کسی رفیق نمی‌شم که بخوام باهاش قهر کنم.

comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی