خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive

۵ مطلب در مارس ۲۰۱۹ ثبت شده است

هوای اینجا همیشه خنک‌تر از بیرونه. حاشیه‌ی در کمی نور وجود داره، ولی بقیه‌ی فضا کاملاً تاریکه. بالای سرم یه سری لباس‌ آویزونه. روبه‌روم یه میز کوتاه و قدیمی وجود داره و چرخ خیاطی‌ای که روش آروم گرفته. میز توی روشناییِ بیرون سبزرنگه. ولی اینجا سیاه به نظر می‌رسه. درست مثل روکش کرِم‌رنگِ جعبه‌ی چرخ‌خیاطی، مثل موکت خاکستری‌رنگی که کف پَهن شده، مثل من که اینجا فقط یه جرم تاریکم. اون بیرون، هر نوری چشم رو آزار می‌ده. هر صدایی زجرآور و گوش‌خراشه. اما اینجا همه‌ی صداها به سکوت میل می‌کنند، همه‌ی رنگ‌ها به تاریکی. اینجا فضای زیادی نداره. فقط در یک حالت می‌شه نشست: پاها رو توی شکم جمع کنیم و سیخ به دیوار تکیه بدیم. و من خودم رو اینجا قایم می‌کنم، وقت‌هایی که نمی‌دونم با بودنم چیکار کنم. وقت‌هایی که به مدت طولانی احساس خوبی نسبت به خودم نداشتم. و من معمولاً به مدت طولانی احساس خوبی نسبت به خودم ندارم.

پیش‌تر، پیوسته خودم رو به این خاطر که از کیفیات درخور و شایسته‌ای برای زیستن برخوردار نبودم، لعنت می‌کردم. به خاطر ویژگی‌های جذابی که نداشتم، به خاطر اینکه توده‌‌ای از ویژگی‌های غیرجذاب (کون بزرگ و قد ۱۵۴ سانتی‌متری) بودم. با تمام توان به خودم سیلی می‌زدم. خودم رو تحقیر می‌کردم و ردّ این تحقیرها روی روحم جای بدی می‌ذاشت. حالا اما فقط به این کمد پناه می‌برم. توی کمد، کابوسی به نام دوست نداشتنِ خود و احساس ارزش نکردن وجود نداره. توی کمد هیچ «خودی» وجود نداره. کمد یه جور خلأ و نیستی داره که می‌تونم ساعت‌ها مقیمش بشم. در کنار سایر اشیاءِ فاقد اهمیتی که ماه‌ها بدون استفاده توی تاریکی باقی می‌مونند. کمد یعنی جایی که می‌تونم از شر خودم خلاص بشم. خودی که معمولاً دوستش ندارم.

۰ comment موافقین ۵ مخالفین ۰ 31 March 19 ، 14:13
مرحوم شیدا راعی ..

 قسمتی از متن:

...سوال اول: «اگه بگن الان توی این کمد (منظور یه موقعیت دم‌دستی و خیلی نزدیکه) موقعیتی فراهمه که شما می‌تونی بی‌ اینکه کسی متوجه بشه، به یه زنِ خوشگل و هات تجاوز کنی، تو‌ چیکار می‌کنی؟»

فرشید با خنده می‌گه «اول میارمش از کمد بیرون، و بعد می‌رم تو کارش»

سعید می‌گه؛ «هاو، اگه لو نرم و بازخواست نشم انجامش می‌دم»...

۳ comment موافقین ۲ مخالفین ۰ 28 March 19 ، 11:19
مرحوم شیدا راعی ..

از ماه‌ها پیش گوگل اعلام کرده بود که قصد داره یک روز قبل از سالروز میلاد با سعادت من به فعالیت گوگل‌پلاس خاتمه بده. اوایل مارچ بود که نوتیفیکیشن‌هاش رو قطع کرد تا این مرگ تدریجی رسماً آغاز بشه. کاربران پلاس طی این چند ماه به دنبال یه خونه‌ی جدید بودند. خیلی‌هاشون همون‌هایی بودند که چنین چیزی رو با گودر هم تجربه کرده بودند. پلاس واسه‌شون جایگزین وبلاگ‌نویسی شده بود. جایی که توی یه فضای دوست‌داشتنی‌تر نوشته‌های هم رو دنبال کنند. حالا هر کدوم به جایی پناهنده شدند. یه عده به توئیتر، یه عده به mewe، یه عده به پرسادون، یه عده به تلگرام و غیره‌. توی این مدت برای همدیگه نشونی می‌ذاشتند که کجا و چطور می‌تونند همدیگه رو پیدا کنند. پلاس یه جای خیلی خلوت محسوب می‌شد و نسبت به اینستاگرام و توئیتر کاربران فعال چندانی نداشت. اما همون آدمای محدود انقدر جذاب بودند که همه‌ی زمان وب‌گردی من طی یکی دو سال اخیر بهشون اختصاص پیدا کنه. 

 حالا توی این روزهای آخر، ‌گوگل پلاس شبیه یه شهر خالی از سکنه می‌مونه که پشت در هر خونه یه سری نشونه از ساکنین سابقش دیده می‌شه. ساکنینی شبیه به بعضی از مردم خاورمیانه و آفریقا که وجودشون چندان ارزشی نداره و برای بقا باید به یه سرزمین دیگه مهاجرت کنند. یه تعداد اندکی هم مثل من قصد مهاجرت به جای دیگه رو نداشتند‌. همچنان خلوتِ شهر رو پرسه می‌زنند تا به طور کامل همه چیز خاموش و نیست بشه. 


+ اصلاً قصد نداشتم که لحن انقدر احساساتی و تخمی بشه.

+ عنوان، موزیک ویدیویی که تصویرش به حادثه‌ی چرنوبیل مربوط می‌شه: کلیک

۱ comment موافقین ۰ مخالفین ۱ 24 March 19 ، 19:09
مرحوم شیدا راعی ..

(دفاعیه‌ای در برابر پایان‌نامه‌ی عشق)

۰ comment موافقین ۱ مخالفین ۱ 05 March 19 ، 12:28
مرحوم شیدا راعی ..

این یادداشت از نوشته‌های آقایان آلن دوباتن، ظهیر باقری نوپرست و احمدملکوتی‌خواه تأثیر گرفته. تأثیر که چه عرض کنم، این نوشته‌ کاملاً یه دزدی ادبی محسوب می‌شه. من فقط موضوعات مختلف رو به هم ربط دادم. 

۲ comment موافقین ۱ مخالفین ۱ 01 March 19 ، 20:01
مرحوم شیدا راعی ..