خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive

اسمورودینکا،

پرسیده بودی که ما چه نسبتی با هم داریم. ما هیچ نسبتی با هم نداریم. من فقط تو را کمی دوست دارم. دوست داشتنی که از جنس دوست داشتن یک تابلوی نقاشی‌ست. میزی ساده، یک سبد و میوه‌هایی که به شکل نامنظم روی میز و داخل سبد قرار گرفته‌اند. قرار نیست کسی میوه‌‌های روی میز را تست کند. قرار نیست میوه‌ها ترش یا شیرین باشد. این تصویری یکتاست که همیشه زنده خواهد ماند، چرا که هویتی مستقل از واقعیت پیدا کرده. مستقل از زمان و فرسایش و عادت و تکرار. تو برای من درست مثل این تابلوی نقاشیِ باشکوه هستی. تلاشی مذبوحانه دارم که این احساسات مبهم و پیچیده را به کلمات تبدیل کنم. وقتی تو را می‌نویسم، در کسوت یک هنرمند ظاهر می‌شوم. هنرمندی که در پی ابراز چیز‌هاییست که برای خودش هم چندان روشن نیست. تجلی ناخودآگاهی که به شکل توصیفاتی عینی بیان می‌شود و در این لحظات ناب، احساسی روحانی و ملکوتی دارم. 
اسمورودینکا
ای تجربه‌ی معنویِ من.

موافقین ۳ مخالفین ۰ 19/12/30
مرحوم شیدا راعی ..

cm's ۲

خیلی جذاب اینکه یه روز اتفاقی نشستم ارشیو اینجا رو هم زدم و عقب عقب رفتم. یهو دیدم تو گذشته اسمورودینکا اسمش کتایون بوده! (شایدم کتایون نبوده من الان کتایون تو ذهنمه) و طی اعصار و قرون کاملا از ذهن رفته! انگار از اول با همین اسمورودینکا سر و کار داشتیم. خلاصه که سیر تحول عجیبی تو ارشیو هس

شِــیدا:
عرضم به خدمتتون که بنده در این ۶۰-۷۰ سالی که از خداوندِ ممنان عمر گرفته‌ام، معشوقه‌های بیشماری داشته‌ام. لکن در میان این عشاقِ جان هرگز فردی به نام کتایون وجود نداشته. لذا چرا پرت می‌گی آخه صخره؟ 

با توجه به کامنت بالا، منم باید ارشیو بخونم پس

شِــیدا:
شما باید دوران طلایی زندگی‌تون رو در جهت اکتشافاتِ خیلی علمی بهره‌برداری کنید. چرا به جوونی‌تون رحم نمی‌کنید؟ 

comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی