خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive
Thursday, 20 June 2019، 06:41 PM

Ambition

احسان یه پسر لاغر و سبزه بود که نمی‌دونست با زندگیش چیکار کنه. وضعیت مالی خانواده‌ش اصلاً خوب نبود. تازه توی مصاحبه‌ی دکترا رد شده بود و وضعیت جامعه‌ش هم اصلاً طوری نبود که بتونه دلش رو به چیزی خوش کنه. با چشمای خودش می‌دید کسایی که اصلاً استحقاق ندارند از پله‌های موفقیت بالا می‌رن و توی جامعه‌ش روابط بیش از ضوابط تعیین‌کننده‌ست و به طور خلاصه، آینده‌ی روشنی پیش روی خودش نمی‌دید. دکتری که توی آزمایشگاهش احسان رو پذیرفته بود، بهش پیشنهاد کرد که حاضره معرفیش کنه به یکی از همکاراش توی مونیخ و احسان هم اگرچه که می‌دونست مهاجرت کار آسونی نیست، ولی از این پیشنهاد استقبال کرد. همزمان به خاطر نیاز مالی مجبور بود توی یه پمپ بنزین هم کار حسابداری انجام بده. صاحب پمپ بنزنین یه دختر داشت که گاهی اونجا کارای دفتری رو انجام می‌داد. اتفاقات زیاد و عجیبی افتاد و احسان و این دختره تصمیم گرفتند با همدیگه ازدواج کنند. خانواده‌ی دختر که هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اقتصادی فاصله‌ی زیادی با خانوده‌ی فلک‌زده‌ی احسان داشتند، مخالف این ازدواج بودند. اما دختر انتخاب خودش رو کرده بود. احسان رو پسندیده بود و حاضر بود به خاطرش حتی از خانواده‌ش بگذره. هر طوری بود با کمک‌های مالی خانواده‌ی دختر تونستند هر دو برن آلمان و اونجا زندگی خوبی رو با همدیگه شروع کنند. 

[۶ سال بعد] 

امروز ۶ سال از اون روزها گذشته. احسان حالا دیگه پروفسور شده و اصلاً توی یه فاز و دنیای دیگه نسبت به ۶ سال پیش زندگی می‌کنه. خیلی وقته که رابطه‌ش با زنش خوب نیست. احسان توی ۳۴ سالگی به خودش و جایگاه اجتماعی- حرفه‌ای خودش نگاه می‌کنه و نمی‌تونه خودش رو متقاعد کنه که باقی عمرش رو با یه زن معمولی که هیچ ویژگی خاصی نداره سر کنه. زنی که نه تنها جایگاه اجتماعی- علمی- شغلی خاصی نداره، که جذابیت ظاهری خاصی هم نداره. زنی که تازه دو سال هم از خودش بزرگ‌تره. دیگه مهم نیست که ۶ سال پیش این زن به خاطر رسیدن به احسان، از خانواده‌ش گذشته و هزینه‌های زیادی برای این وصلت کرده. دیگه احسان نمی‌تونه خودش رو با این حرف‌ها متقاعد کنه. مگه چندسال دیگه اینطور سرحال و شادابه؟ چرا نباید یکی از همین دانشجوهای باهوش و جذابِ بیست و چندساله‌ای که زیر دستش کار می‌کنند رو به عنوان همراه خودش داشته باشه؟ اون استحقاق زن‌های جذاب‌تری رو داره. چرا باید کنار همچین زنی بمونه؟ زنی که دیگه وقتی بهش نگاه می‌کنه، نه تنها نمی‌تونه دوستش داشته باشه، که به نظرش نفرت‌انگیز هم می‌رسه. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ 19/06/20
مرحوم شیدا راعی ..

cm's ۰

no comment

comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی