خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive

تازه برگشته بود از گلستان، می‌گفت چرا نمی‌رید؟ کلی آدم اونجا معطل کمکه. برید لرستان، برید خوزستان. نصف مملکت رفته زیر آب. این همه روستا به خاطر سیل خراب شده، این همه آدم بدبخت شدند. کلی کار هست برای انجام دادن. بعد به من نگاه کرد و گفت؛ چرا نمی‌ری؟ حالت خیلی خوب می‌شه. تو زیادی توی آسمون سیر می‌کنی، برو و بدبختی‌های واقعی رو ببین. برو حلال اهمر. چرا نمی‌ری؟

گفت که زلزله‌ی بم که شده بود، همسن و سال ما بوده. یه کم بزرگ‌تر، یه کم کوچیکتر. گفت که برای زلزله‌ی بم جزو اولین نفرات اعزامی از حلال اهمر بوده. بدترین چیزی که از زلزله‌ی بم دیده بود رو اینطور تعریف کرد: 

«چندتا بچه پیدا کرده بودیم که حرف نمی‌زدند. فقط گاهی گریه می‌کردند. بعد دیدیم مددکار اجتماعی گروه که یه زن جوونی هم بود، از چادر اومد بیرون و گریه پشت گریه. رفته بود اون بچه‌ها رو به حرف بیاره، بچه‌هایی که خانواده‌شون رو توی زلزله از دست داده بودند. حالا خودش هم نمی‌تونست حرف بزنه. خودش هم گریه می‌کرد. وقتی آروم شد، بهمون گفت که به بچه‌ها تجاوز شده. فکرشو بکن. یه زلزله‌ی گنده اومده یه شهر رو صاف کرده. شهر خرابه‌ زیاد داره. بی‌در و پیکر شده. یه عده آدم اومده‌ بودند اونجا فقط واسه دزدی، گوش خیلی از زن‌ها و دختربچه‌ها زخم بود، چون گوشواره‌هاشون رو کشیده بودند. دم‌شون گرم، دزدی طوری نیست. ولی چجوری می‌شه جایی که روزی ۱۰۰ تا لاشه از زیر آوار می‌کشن بیرون، به چارتا بچه‌ی ۱۳-۱۴ ساله تجاوز کنی؟ و فکر نکن که این چندتا بچه، تنها تجاوزهایی بودند که تو شلوغی‌های بعد از زلزله‌ی بم اتفاق افتادند. 

موافقین ۴ مخالفین ۰ 19/04/08
مرحوم شیدا راعی ..

cm's ۶

08 April 19 ، 07:15 //][//-/ ..
خواهرم دو شب است که نمی‌تواند تنها بخوابد چون غمگین است. در کتابی که میخوانده جنازه‌ی یک خواهر و برادر را با بدن‌های زخمی و کبود در یخچال خانه‌ پیدا کرده‌اند. مادر روانی ِخانواده به قتل بچه‌هایش اعتراف کرده و گفته حقشان بود. خواهرم نصف شب پیش مامان و بابا میرود و گریه می‌کند، بعد وقتی اونا بغلش می‌کنند گریه‌اش بیشتر میشود چون برای او پدر و مادر منبع امنیت هستند و برای بچه‌های داستان وحشت. ما سه روز است بهش دلداری می‌دهیم که ببین، قصه بوده، داستان بوده. ولی در عین حال دلم می‌لرزد که وقتی بزرگتر شود و داستان‌های واقعی این ماجراها به گوشش بخورد چه حالی پیدا می‌کند. 
شِــیدا:
 همیشه وقتی با موضوعات غم‌انگیز و متأثرکننده روبه‌رو می‌شم، در خلاف جهت کلی ذهن یا احساساتم، یه سری سؤال اون گوشه‌ی ذهنم شروع به رقصیدن می‌کنند. مثلاً:
 آیا این غم‌ها بی‌اساس و مضحک نیست؟ ماهیت واقعی رنج چیست؟ چرا باید در مواجهه با مرگ و رنج و بلا غمگین شویم؟ این احساسات واقعی‌ست؟ 
08 April 19 ، 12:32 فیلو سوفیا
باعث تاسفه ولی فکر کنم شرایط پست مردانگی ۷ تو شرایط بعد از زلزله فراهم تر بوده.
شِــیدا:
می‌تونیم به جای «پست مردانگی ۷» بگیم: تجاوز. و جمله‌ی کوتاه‌تری داشته باشیم :))
08 April 19 ، 14:31 پیمان ‌‌
موضوع دردناکی هست، اما شایعه.
عنوانی هست در علوم جنایی به اسم crime and natural disaster.

که یکی از اصلی‌ترین موضوعات اینه که بعد از بلایای طبیعی گزارش تجاوز به زنان و کودکان در همون اوقات اولیه حادثه افزایش شدیدی داره.
این چیز جهانی‌ای هست. من پرونده‌های زیادی رو چند سال پیش دربارش خوندم.
شِــیدا:
اول اینکه مرسی از نگاه نقادانه‌ت. دوسش دارم.
دوم اینکه از ترس همچین چیزاییه که من نظر خودم رو (چون مطمئن نیستم) توی این موضوعات نمی‌گم و فقط نقل قول می‌کنم. هر چند نقل‌قول جفنگیات هم خودش گناه کبیره محسوب می‌شه.
سوم وقتی چیزی که گفتی رو سرچیدم، اولین مقاله‌ای که آورد، دقیقا تأیید کرد که در طول disaster جرم افزایش معنادار و قابل‌توجهی داره :))
اگه لینکی دیدی که مسئله رو کلی طرح کرده و تعمیم داده، بفرستش برام. 
11 April 19 ، 23:16 پیمان ‌‌
راستش نفهمیدم منظورت رو. بند سوم نوشت تاییدی بود به حرف من.
شاید نوشتم رو بد خوندی، کلمه «شایعه» تو نوشتم منظورش اپیدمی هست نه «شایعه بودن/rumor».

منظورمم این بود که به هیچ عنوان این تجاوزها چیز عجیبی نیست و یک دولت بعد از هر حادثه طبیعی‌ای باید بدونه جزئی از رفتار مردمه و باید هرچه زودتر کنترلش کنه.

این که انتظار داشته باشیم مردم بعد از حادثه طبیعی چنین رفتارهایی رو نشون ندن مثل انتظار خودارضایی نکردن از عموم نوجوانانه.

هر چقدرهم بد و وحشت‌ناک، جزئی از رفتار اجتماعی انسان‌هاست. یک دولت باید آگاه باشه تا راهی برای مهار کردنش پیدا کنه.
شِــیدا:
اوه آره. ببخشید من شایعه رو اشتباه گرفتم.
اتفاقا بعدش دوباره سرچ زدم correlation between natural disaster and rape و یه چندتا مقاله دیگه رو نگا کردم و همه این موضوع رو تأیید می‌کردند و دیگه داشتم از دستت عصبانی می‌شدم :))
#نگاه_نقادانه :))
11 April 19 ، 23:51 فیلو سوفیا
اونجور که شما متوجه شدید شاید، ولی من منظورم به همون قضیه تجاوز بدون اینکه قرار باشه کسی متوجه بشه تو اون هیر و ویر سیل یا زلزله بود بیشتر، نه صرفا خود تجاوز...البته الان که کامنت پیمان رو خوندم فهمیدم شاید بیشتر فشار روانی حاصل از بلایای طبیعی باشه علتش.
شِــیدا:
همه‌ش هم فشار روانی حاصل از اون فضا نیست. کسی که از یه شهر دیگه پا می‌شه می‌ره به منطقه، فشارش از جای دیگه‌‌ست نه از حادثه.
ادم در معنی حقیقی دچار ریزش برگ ها میشه
شِــیدا:
عوضش آدم دیگه به اپیلاسیون و لیزر و این‌ها نیاز نداره.

comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی