The Tragedy of commons
2. کشور دچار بحران ارزی شده. و مثل هر بحران دیگهای، یه سری راه برای سوءاستفاده پیدا میشه. دولت به کسایی که مسافرند، ارز دولتی میده و قیمت ارز توی بازار آزاد دوبرابر ارز دولتیه. مجی به من پیشنهاد میکنه که بیا بریم تور صربستان. اینطوری هزار یورو ارز دولتی میگیریم. بعد از نشستنِ پروازِ اول (به ترکیه)، پرواز دوممون به صربستان رو کنسل میکنیم. یه بخشی از پولش رو هم پس میگیریم. همینطور رزرو هتل و پرواز برگشت رو. هر چندروزی که خواستیم توی استانبول یا هر جای دیگه میتابیم و با پولی که سیو کردیم، برمیگردیم ایران و ارز دولتیای که بهمون داده شده بود رو به قیمت آزاد میفروشیم. اینطوری هم خرج سفرمون دراومده و هم چندتومنی سود کردیم. با شنیدن پیشنهاد مجی، من سراپا رفتن میشم. ۱۶ تومن برای وثیقهی نظاموظیفه میخوام و ۵-۶ تومن هم پول برای خرید یورو. و هر دو آمادهست. حتی کولهپشتیم رو هم میبندم. بابام ازم میپرسه که کجا میخوام برم و من قصد ندارم بهش بگم. همه چیز خوبه. منتهی یهو به نظرم میرسه که من هم دقیقاً مثل خیل عظیمی از مردم کشورم با حقارتِ سوءاستفاده و منفعتطلبی از یه شرایط خاص مشکلی ندارم. بدجوری حالم از خودم به هم میخوره. هر قدر توضیح میدم، مجی نمیتونه بفهمه که چرا یهو نظرم عوض شده و میگم «نمیام». وقتی فساد توی فرهنگ ما از یه ناهنجاری اجتماعی تبدیل شده به یه هنجار اجتماعی و عامل پیشرفت، دیگه همچین حساسیتهایی اصلاً قابل اعتنا نیست.
3. حالا توی بانک رفاه نشستم. شمارهی نوبتم ۲۹۹ه. پایینش تعداد افراد منتظر رو نوشته؛ ۴۹ نفر. به محض اینکه روی صندلی میشینم، یه مرد جوونی میزنه رو شونهم و یه برگه نوبت بهم میده. اگه بگیرمش یه بیست نفر میافتم جلو. ردش میکنم. به پیرمرد کنار دستیم تعارفش میکنه. پیرمرد شمارهی کاغذ رو با شمارهی نوبت خودش مقایسه میکنه و میگه که نوبت خودش جلوتره و نیازی نداره. جوانک هرگز متوجه نیست که این کارش اشتباهه. فکر میکنه با این کارش داره به دیگران لطف میکنه. نفر سومی که بهش تعارف میشه، شماره رو از جوانک میگیره و صمیمانه تشکر میکنه. و من احساس خوبی ندارم.
۴. و اینکه احساس خوبی ندارم مسئلهی مهمیه. اینکه بعد از دیدن این چیزا دردم میگیره، یعنی منم یه احمقم، درست مثل همه. همهی کسایی که ارز مسافرتی گرفتند و بعد با قیمت بازار فروختند. کسایی که به راحتی قبول میکنند خارج از نوبت کارشون رو توی بانک انجام بدن.
Tragedy of commons : https://t.me/lightmus/608