خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive
Friday, 31 March 2017، 01:37 PM

چرخه

گفتم حالا چیکار کنم؟ گفت قِی کن. 

چیزی خورده بودم که باید بالا میاوردمش. رفتیم توی حمام. درِ توالت فرنگی رو بست و در حالی که سیگار می‌کشید نشست رو توالت. تکیه داد به دیوار. پای راستش رو انداخت روی پای چپ. من همونطور که ایستاده بودم و به خودم توی آینه نگاه می‌کردم گفتم؛ همینجا؟ بهتر نیست تو کاسه‌ی توالت بالا بیارم؟ گفت «نه، طوری نیست. همونجا تو سینک دستشویی بالا بیار.» صدای آهنگ گوشی رو زیاد کردم که توجه کسی به صداها جلب نشه. خم شدم، سرم نزدیک شیر آب، با ساعدهام خیمه زدم روی سینک. انگشت اشاره‌ی دست راست رو بردم گذاشتم به وسط زبونم. همیشه خیلی به این کار حساس بودم. حتی وقتی برای سرما خوردگی دکتر میرفتم، بیشتر از اینکه از آمپول بترسم از اون چوبی می‌ترسیدم که دکتر برای دیدن حلقم روی زبونم میذاشت و همیشه ازش میخواستم که از چوب استفاده نکنه. چون دچار حالت تهوع بدی می‌شدم. 

اینجا هم شدم. سریع چشمام پر از اشک شد و حالت تهوع بهم دست داد. ولی فقط سرفه کردم. چیزی از گلوم خارج نمی‌شد. انگشتم رو بردم عقب‌تر. ته زبونم رو لمس کردم. با شدت بیشتری سرفه کردم. اومدم بالا تو آینه نگاه کردم. چشمام سرخ، صورتم سرخ. سرم رو کج کردم و بهش نگاه کردم. همچنان خونسرد سیگار می‌کشید و به من نگاه می‌کرد. پای راستش رو آهسته تکون می‌داد. اینبار با دو انگشت امتحان کردم. فقط میخواستم به هر قیمتی شده این لعنتی‌هارو بالا بیارم. احساس می‌کردم مغزم داره میاد توی دهنم. ولی هنوز چیزی از معده‌م نمیومد بالا. دستم رو بیشتر توی حلق فرو کردم. دیگه نمی‌فهمیدم دارم چی رو لمس میکنم. با انگشتها ته حلقم رو فشار میدادم. یهو دیدم یکی کمرم رو کشید عقب و پرتم کرد روی زمین. نگاه کردم دیدم خودشه. کِی از روی توالت بلند شده بود؟ نفهمیدم. داد میزد میگفت بسه دیگه. بسه. دراز کشیدم کف حمام. اونم تکیه داد به دیوار حمام و پاهاش رو دراز کرد. پای راست رو انداخت روی پای چپ. نتونسته بودم چیزی بالا بیارم. همه‌ی عضلات شکم و کمرم درد گرفته بود. عضلات فک و گردنم هم. آب دهنم رو قورت دادم و گفتم گلوم خیلی درد می‌کنه. گفت ببینم دستاتو. نشونش دادم. گفت با ناخن افتادی به جونِ ته حلقت. تف کن ببینم. تف کردم. خونی بود. گفت حلقتو زخم کردی بچه. 

گفتم حالا چیکار کنم؟ گفت قی کن.

موافقین ۱ مخالفین ۱ 17/03/31
مرحوم شیدا راعی ..

cm's ۴

قی چیه؟!
شِــیدا:
به نقل از ویکی‌پدیا؛ با قی کردن (برگشت غذا)، غذای هضم شده از راه  مری به دهان برمی‌گردد.
محسن ممکنه اون کاره تعاتری که تو کانالت گفتی رو بگی از کجا دیدی و یا بفرستیش ؟
شِــیدا:
بلی

البته نمیدونم چرا این نسخه‌ای که من دارم دوساعتیه 
ولی اینجا یه بخشاییش هست. کلا این پیناباوش آدم معروفیه. اگه انگلیسی سرچ کنی٬ پیدا میکنی راحت
پارت 1
https://www.youtube.com/watch?v=We9Rc9zO0vs 

پارت 2
https://www.youtube.com/watch?v=GSYyUBtaYWs
بابت کلیپ ها ممنان
و ! اگر تا ۱۴فروردین بعدی باشم و باشی یه تبریک هم از من خواهی داشت
شِــیدا:
خاحش
+شرمنده ولی مجبورم بگم؛ «برو بابا» 
07 April 17 ، 01:26 مارکر زرد :)
اومدم اینجا از پست بالا کامنت بذارم قدرت نمایی کنم . بد میشه اگه بلایی سر کامنتم بیارید ولی :|
عکسه خیلی باحاله . منتها اینطوری میتونی از پیاده رو پرت شی پایین

شِــیدا:
حالا دیگه زور و بازوت رو به رخ ما میکشی؟ ما خود شکسته‌ایم، چه باشد شکست ما؟ با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی و از همین چرت و پرتها
+باحالی از خودمونه

comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی