خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive

برادر من آشپز قهاریه، حداقل از نظر خودش، زنش و خانواده‌ی زنش. ولی ما چون خودمون بزرگش کردیم، می‌دونیم که صرفاً کسخله و علاقه‌ای هم به غذاهاش نداریم. از غذاهای ترکی و آسیای شرقی الهام می‌گیره، همه چیزو با هم قاطی می‌کنه و تنوعات جدیدی خلق می‌کنه. قاعدتاً همچین کسی باید عاشق غذا و خوردن باشه. همچنین گزینه‌ی خیلی خوبیه برای رستوران رفتن یا انتخاب غذای بیرون، چون خیلی خوب می‌دونه که کجاها غذای سنتی‌ خوبی داره، کجاها فست‌فودش خوبه یا کجاها کوفت و زهر مار فوق‌العاده‌ای داره. 
من تقریباً نقطه‌ی مقابل برادرم هستم. بی‌معنی ‌ترین اتفاق واسه‌م اینه که یه Menu بذارن جلوم و بگن انتخاب کن. چون واقعاً واسه‌م فرقی نمی‌کنه و به احتمال ۹۶,۳ درصد لذت خاصی از هیچ کدومش نمی‌برم. و این که برای یه سری گزینه‌ی علی‌السویه، امکان انتخاب وجود داشته باشه، پدیده‌ی حوصله‌سربر و طعنه‌آمیزیه. طبیعتاً اسم غذاها یا رستوران‌ها هم توی ذهنم نمی‌مونه. مثلاً برای تشخیص پاستا و اسپاگتی از هم، باید کلی فکر کنم تا تازه بتونم بگم پاستا اون ماکارانی نازکاست و اسپاگتی اون ماکارانی کلفتا. خیلی وقت‌ها طعم‌ها به نظرم زیادی و غیرقابل تحمل می‌رسند، مثلاً من نمی‌فهمم چطور شیرینیِ نوشابه و دلستر حال آدما رو به هم نمی‌زنه. البته که موضوع خاصی نیست، چون دیگران هم نمی‌فهمند چرا من ترجیحم اینه که یک سوم لیوان رو آب و یخ بریزم و دو سوم باقی مونده رو با اون مایع شیرین پر کنم. گاهی به این اختلاف سلیقه، تفاوت‌های فردی‌ گفته می‌شه. عنوانی که آدم‌ها در حوزه‌های مهم‌تر مثل علایق جنسی، شغلی یا حتی عشقی، ازش برای فکر نکردن یا فرار از فکر کردن در مورد علت تمایلات مهم‌تر خودشون استفاده می‌کنند. 
شاید تا اینجا با توصیفاتی که از خودم کردم، پیش خودتون اینطور قضاوت کرده باشید که همچین آدمی نمی‌تونه چیز خاصی از آشپزی سر در بیاره. و من فکر نمی‌کنم نیاز به یادآوری باشه که «قضاوت کار خوبی نیست». پس لطفاً در مورد من قضاوت اشتباه نکنید. اتفاقاً من برای خوراک و غذا یه شعار خاص دارم:

Low fat 
Low sugar
La ilaha illallah

 همچنین یکی از معیارهای انتخاب همسر آینده برای من شرطِ آشپزی بلد نبودنه. اصلاً معتقدم که زن اگه واقعا زنه، باید ناخن‌هاش به قدری بلند باشه که نتونه با دست‌هاش هیچ غلطی بکنه (یه جور معلولیت خودخواسته و خفیف) و در عوض یه کُلفَت باشه که کارهای روزمره‌ش رو انجام بده. در واقع رابطه‌ی من با اسمورودینکا هم برهمین اساس قوت گرفت. اینطوری که من هی بهش می‌گفتم «خودم نوکرتم» و اون می‌گفت «خفه شو، تو هیچ کاری بلد نیستی» و همین جریحه‌دار شدن احساسات، موجبات ورود من به هنر آشپزی رو فراهم کرد و حالا یکی دو ساله که پختن تخصصیِ تخم‌مرغ رو با رویکرد اکسپریمنتال شروع کردم. تخم‌مرغِ خالی برای اینکه خوش‌طعم بشه، باید توی تابه‌ی روحی پَزیده بشه و اگر مثل ما توی خونه‌تون روح، عشق و تابه‌ی روحی ندارید، باید تخم‌مرغ رو با یه چیزی قاطی کنید که قابل تحمل بشه، یعنی همون کاری که با زندگی بدون روح و عشق‌ خودمون انجام می‌دیم. شخصاً اول از همه از ترکیب خلاقانه‌ی تخم‌مرغ و سوسیس استفاده کردم و روش هم یه کم پنیر موزارلا (همون پنیر پیتزا) می‌ریختم. اما خیلی زود حالم ازش به هم خورد. بعد از اون فهمیدم یه چیزایی هست به نام ادویه که به غذا طعم و رنگ و بو می‌ده‌. یه مدت با سوسیس و تخم‌مرغ و ادویه ادامه دادم اما بعد از چند روز، باز حالم ازش به هم خورد و فهمیدم ما دو تا از اولش هم به درد هم نمی‌خوردیم، چرا که اصلاً هیچ تناسبی از نظر خانوادگی و فرهنگی نداشتیم. بعد از اون کشف کردم که اگه با همین ترکیب، به جای سوسیس از ناگت مرغ استفاده کنم، خیلی بهتره. گاهی هم از نودل مرغ استفاده می‌کردم و این رابطه رو تا یکی دو ماه ادامه دادم اما نمی‌دونم چی شد که حالم از این یکی هم به هم خورد، با اینکه این بار از همه نظر به هم می‌اومدیم. انتخاب بعدی، تخم‌مرغ و تن ماهی بود که بد گهی بود، انقدر افتضاح که حتی نمی‌تونم در موردش حرف بزنم. 
بعد از اون به طور کلی با تخم‌مرغ کات کردم و طی چندماه توی هیچ رابطه‌‌ای نبودم، تلاش کردم از تنهایی خودم بیشتر لذت ببرم، مطالعه کنم تا باشعور و باسواد بشم، گل‌های باغچه رو آب می‌دادم، مدل موهام رو عوض کردم و هر روز هم ناخنامو لاک می‌زدم. تا همین چند روز پیش که با تخم‌مرغِ آب‌پز آشنا شدم. 

در ادامه‌ی مطلب یا Continue 👇 رسپی تخم‌مرغ آب‌پز رو واسه‌تون می‌نویسم. بازم اگه سؤالی بود، دایرکت بدید. ممنون از توجه‌تون.

 

 

مواد لازم:
دو عدد تخم مرغ، کره به مقدار لازم برای مالیدن لای تخم مرغ، دوتا خیار شور کوچیک، یه قابلمه یا شیرداغ کن کوچولو و خوشگل. 

مراحل پخت
مرحله‌ی ۱. اول باید دو تا تخم‌مرغ انتخاب کنیم. دقت می‌کنیم که شکسته نباشند، چون اگه شکسته باشن، دیگه هیچ غلطی نمی‌تونیم بکنیم.
مرحله‌ی ۲. بعد از اون باید تخم‌‌مرغ‌ها رو بشوریم. چون تخم‌‌مرغ از کون مرغ میاد بیرون. فقط تصور کنید حاضرید چیزی که از کون خودتون بیرون اومده باشه رو نَشُسته بخورید؟ هرگز، و این فقدان علاقه رو می‌شه به کون مرغ هم تعمیم داد. چون کون مرغ دقیقاً جاییه که مرغ ازش واسه‌ی پی‌پی کردن استفاده می‌کنه. حالا اینکه چرا ما تخم‌مرغ رو می‌خوریم، ولی پی‌پی‌ِ مرغ رو نه، خودش سؤالیه که جای تحقیق و پژوهش علمی داره. شخصاً من رو یاد مغلطه‌ی یک بام (کون مرغ) و دو هوا (تخم‌مرغ و پی‌پی‌‌ِ مرغ) می‌ندازه. 
مرحله‌ی ۳. پس از شستن تخم‌مرغ‌ها اون‌ها رو درون یک ظرف می‌ندازیم. قبلش باید ظرف رو به مقدار لازم آب کرده باشیم، وگرنه با انداختن تخم‌مرغ‌ها درون ظرف، تخم‌مرغ‌ها می‌شکنند و برمی‌گردیم به شکست در مرحله‌ی یک، که عبارت بود از: دیگه هیچ غلطی نمی‌تونیم بکنیم. 
مرحله‌ی ۴. گاز رو روشن می‌کنیم و منتظر می‌مونیم که آب به جوش بیاد. اگر ریاضی‌‌تون خوب باشه می‌تونید مدت زمان لازم برای جوش اومدن آب رو تخمین، و بعد x بدست آمده را به علاوه‌ی عدد ۱۰ (برحسب مینوتِس) کنید تا مدت زمان لازم برای پخت تخم‌مرغ بدست بیاد. 
مرحله‌ی ۵. برای کندن پوستش، تخم‌مرغ رو می‌زنیم به لبه‌ی میز یا پیشونیِ بغل دستی‌مون تا ترک برداره، بدون اینکه نگران ناکامی در مرحله‌ی ۱ یا همون «دیگه هیچ غلطی نمی‌تونیم بکنیم» باشیم، چون این بار دیگه می‌تونیم. بعد می‌مالیمش کف دست و پوستش رو می‌کَنیم.
مرحله‌ی ۶. می‌خوریم. 
مرحله‌ی ۷. یه میوه‌ یا دمنوشی چیزی روش می‌خوریم که حلق‌مون بوی فرآورده‌های کونِ خانم مرغه رو به خودش نگیره. یا کم‌تر بگیره‌.

موافقین ۲ مخالفین ۰ 21/02/09
مرحوم شیدا راعی ..

cm's ۳

ترکیب تن‌ماهی و پنیر رو امتحان کنید. عالیه.

شِــیدا:
اگه یه روز خواستی مخ بزنی، هرگز علایق غذاییتو واسه‌ش رو نکن، چون خیلی ترن آفه 🥴😁
09 February 21 ، 11:32 یاسی ترین

😂😂😂😂😂 خیلی خوب بود 

 

ولی آخه چرا سعی میکردی ترکیبی بزنی. من حتی از تصور ناگت با تخم‌مرغ حالم بد شد :/ 

یه ماهیتابه روحی میخریدی بهتر بود

تخم‌مرغ نیمرو رو با کره درست کن بعدش روش فلفل سیاه بزن خیلی خوب میشه 

شِــیدا:
ناگت موفق‌ترین ریلیشن‌شیپ من بوده تا حالا، امتحانش کنید. ناگتارو ریز ریز می‌کنید، یه تفت می‌دید بعد تخمو توش می‌شکنید و یه کمم پنیر پیتزا روش. 
09 February 21 ، 14:55 فیلو سوفیا

ماهیتابه روحی یا رویی؟!!

من از وقتی مامانم ماهیتابه رویی یا روحیامون رو انداخت دور، از نیمرو متنفر شدم!!

شِــیدا:
ما عوام روحی صداش می‌کنیم. شما دانشمندا همون رویی صداش کنید، اینطوری فاصله‌تونم با ما حفظ می‌شه 😁

comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی