خودگویی با میکروفون

شیدا راعی

آری، بدون تردید من تنها مسافری بیش نیستم. زائری بر روی زمین. آیا شما بیش از این هستید؟
گوته- ورتر

archive

۴ مطلب در ژانویه ۲۰۲۱ ثبت شده است

۲ comment موافقین ۲ مخالفین ۰ 20 January 21 ، 16:21
مرحوم شیدا راعی ..
۱ comment موافقین ۲ مخالفین ۰ 09 January 21 ، 19:55
مرحوم شیدا راعی ..

هوی اسمورودینکا، 
یک ساعت اخیر را مشغول ور رفتن به این گوشی طبی بوده‌ام. همه‌ی اعضا و جوارحم را مورد شنود قرار داده‌ام، حتی آنجایم را که البته صدایی نداشت. در واقع بیشترین صداها مخصوص قلب و ناحیه‌ی شکم بود. و در این مدت، من تماماً به صدای بدن تو فکر می‌کردم. به ریتم ضربان‌های قلبت و تغییر این ریتم با جابه‌جا کردن گوشی به نواحی مختلف قلب. و این خیالِ صدای قلب تو، دنیای ورودِ من به نحوه‌ی کارکرد عمومی بدن تو بود. هیچوقت کنجکاوی خاصی در مورد نحوه‌ی کارکرد بدن انسان نداشته‌ام، اما وقتی این کنجکاوی معطوف به چگونگی کارکرد بدن تو بشود، ماجرا به کلی متفاوت است. 
قبل‌تر در مورد زیبایی‌ات نوشته بودم: 
هر عنصری از زیبایی، برای من نمادی از توست که کمال زیبایی هستی. چرا که معیارهای زیباییِ من براساسِ چگونگیِ تو شکل گرفته. احتمالاً وقتی پیر شوی، پیرزن‌ها زیباترین عناصر عالم خواهند بود‌. وقتی به خاک بپیوندی، زمین. که یعنی تو از مقایسه با متر و معیاری بیرونی صاحب عنوان «زیباترین» نشده‌ای. بلکه خود به معیاری برای مفهوم زیبایی بدل شده‌ای و از این طریق در ذهن من -و قطعاً فقط من- زیباترین هستی. و این تنها یکی از شگفت‌انگیزترین پیامدهای عشق است. 

اینبار اما نحوه‌ی کارکرد زیستی بدن تو بود که برای ذهن من به پدیده‌ای خاص بدل شد، مشخصاً چون من نسبت به تو و هر آن چه که مربوط به توست، احساس ویژه‌ای دارم. پس اگر چه صدای قلب به معنای عمومی آن، چندان قابل توجه نیست، اما صدای قلبی که در خدمت زیست تو و در راستای هستی تو باشد، تبدیل به پدیده‌ای خاص و جذاب می‌شود. من در مورد نحوه‌ی تنفس یا حتی چگونگی بلع و هضم و دفع غذا هیچ کنجکاوی یا علاقه‌ای ندارم‌. اما اگر این‌ فرایندها معطوف به تو باشد، از آنِ تو باشد، بی‌نهایت علاقه‌مند دانستن‌شان خواهم بود. ساختار عضلات معده، قلب، انگشت‌ها و پیچیدگی شبکه‌ی عصبی و عروقی تن تو، معنای این کلمات خنثی را برایم تغییر می‌دهد. مشخصاً فقط برای من و یا هر آن دیگری که اینگونه دیوانه‌وار عاشق تو باشد. 
و این‌ها توصیفاتی رمانتیک نیست، به همین دلیل برای مثال آوردن از نحوه‌ی بلع و هضم و دفع غذا در بدن (که هرگز یادآور تصاویر رمانتیک نیست) استفاده می‌کنم. شگفت‌‌انگیز است که چطور این توجه در من با این وسعت نسبت به تو انگیخته شده و کنجکاوی این روزهایم این است که تغییرات آن در طول زمان چگونه خواهد بود؟ چقدر زمان می‌خواهد که کنجکاوی در مورد نحوه‌ی بلع و هضم و دفع دستگاه گوارش تو مثل دستگاه گوارش دیگران برایم حالتی تهوع‌آور و چندش پیدا کند؟ آیا مشمول فرسایش زمان خواهی بود؟ حتماً خواهی بود، چون زیست تو به همین زمین و ماده پیوند خورده است. همانطور که فنا سرنوشت هر وجود زمان‌مندیست. و این غم‌انگیزترین داستانی‌ست که با آن روبه‌رو بوده‌ام، از همه بدتر اینکه خودم هم در این داستان حضور داشته‌ام. نباید از عشق انتظار شعور داشت، عاشق در خوشبینانه‌ترین حالت، موجودی کور و کر است که تنها معشوق را می‌بیند. به همین دلیل از میان این همه اتفاق در هستی و تاریخ بشر، جاودانه نبودن حیاتش در دنیای قشنگ نو را غم‌انگیزترین داستان می‌داند. التماس کردن به لحظه‌ها برای نرفتن و تداوم همیشگی حضور در این دنیای قشنگ نو راه به جایی نمی‌برد. و برای من چاره‌ی پوچی نمی‌ماند جز نوشتن این لحظه‌ها‌.  

 


Brad Mehldau- Exit music

۱ comment موافقین ۱ مخالفین ۰ 01 January 21 ، 17:45
مرحوم شیدا راعی ..
۰ comment موافقین ۱ مخالفین ۰ 01 January 21 ، 08:00
مرحوم شیدا راعی ..