دایلاگز
[نگاه خیره]
+ چته؟ چی رو نگاه میکنی؟
- نمیدونی وقتی این کفشای چوپونیت (کفش کوهنوردی) رو میپوشی و با این لباسا تو خیابون راه میری، چجوری میشی. موهای همیشه آشفتهای که باد خورده زیرش و رفته بالا و دیگه برنگشته پایین. با اون مدل یورتمه رفتنت و چشمهایی که بیحس و کرخت به دنیا نگاه میکنه، انگار شبحی بعد از ۲۰ سال، از قبر اومده بیرون و سرگردون دنیای زندهها شده.
+ میخوایم بشینیم مثه دو تا آدمِ عاقل و باغل با هم حرف بزنیم.
- چی؟ مثه دو تا چی؟
+ [شمرده و آهسته] دو تا آدم عاقل و بالغ.
- [به قصد تمسخر] نه همون که دفه اول گفتی رو بگو.
+ [بیحوصله] همینو گفتم دیگه، بالغ و عالق.
- عالق و باغل؟
+ ببین من دو سال از تو بزرگترم. علاوه بر این، بنا به زندگی خودم، یه ۴-۵ سالی هم از همسن و سالهای خودم با تجربهتر و دنیا دیدهترم. یعنی من حداقل ۶-۷ سال بیشتر از تو شلوار پاره کردم. پس باید به حرفایی که بهت میزنم خوب گوش کنی.
- میدونی پرتکرارترین چیزی که تا حالا به من گفتی چی بوده؟
+ چی بوده؟
- «گه نخور»
+ و تو همچنان میخوری؟
- ا [sighs].
+ منو ببخش که یه کم تند باهات حرف میزنم. این به خاطر اینه که دوستت دارم. من معمولاً چیزایی که دوست دارم رو میگام.
+ بیا صپها بریم یه جا بوکس.
- من روحیاتم لطیفه، نمیام.
+ چرت نگو.
- ورزش رزمی دوست ندارم.
+ وقتی یاد بگیری، دوستش پیدا میکنی.
- من نمیتونم کسی رو بزنم، اونجا میام فقط کتک میخورم.
+ بیا که پسفردا کسی زد تو صورتت بتونی خودتو جمع و جور کنی، مرد باید هار باشه.
- من مادرِ بچههامو هار انتخاب میکنم که جبران هار نبودنِ خودم بشه.
اسمورودینکا،
عزیزم، قشنگم،
هار که هستی انشالله؟
شاید ۱۴ سال پیش بود، باید به گروههای دوتایی تقسیم میشدیم. تعداد بچههای کلاس فرد بود و یک نفر بدون گروه میشد و چه کسی مستعدتر از من برای جدا بودن، مَچ نشدن، تک افتادن؟
+ [معلم که زن جوانی هم بود، لمیده بر صندلی، دست به زیر چانه، متفکر، خیره و پرسشگر سوی من] شیدا، چرا تو انقدر تنهایی؟
- [و من ناشیانه، همچو کرهخری مظلوم، با لبخند و خجلت] خب تعدادمون فرده دیگه.
+ کسی ماژیک داره؟
- ماژیک آبی میخواین یا مشکی؟
+ فرقی نداره.
- آها.
+ [با کمی مکث] ماژیک شما آبیه یا مشکی؟
- من اصلاً ماژیک ندارم.
+ا /sighs/
[بحث رسیده بود به اهمیت لاسیدن در زندگی. برای استعدادیابی در این حیطه، پرسشی مطرح شد مبنی بر اینکه]
+ وقتی میگه «سردمه» واکنش شما چیه؟
- مجی: بغلش میکنم.
- الکسی: کاپشنم رو میدم بهش.
- شیدا راعی: میگم Plank بزنه تا گرم شه.
[موقع خداحافظی]
+ بغل کنیم؟
- آخه بغل من [اشاره به دو تا پاره استخون] که چیزی نداره. بعد که رفتی خونه، مامانتو محکم بغل کن، بعدم از طرف من ببوسش.
+ حیوون.
+ بغلم کن
- به خاطر سرما؟
+ به خاطر همه چیز