Thursday, 20 April 2017، 06:08 PM
پراگماتیسم
آخرِ شب که برمیگشتم خونه، یه آقایی با پرایدش وایساده بود گوشهی خیابون و یه ۴ لیتری دستش گرفته بود. شیشه رو دادم پایین. گفت که بنزین تموم کرده و ...
حرفشو قطع کردم و گفتم؛ به خدا اعتقاد داری؟
سوال بیجایی بود انگار. با تعجب گفت؛ ها؟
سوالم رو تکرار کردم؛ به خدا اعتقاد داری یا نه؟
شونههاشو انداخت عقب و گفت؛ آره به خّدا.
با خنده گفتم؛ «پس بهش بگو بیاد کمکت کنه»
و رفتم.
17/04/20