در امتداد دیوار
دیوار آجری بود و سوراخهای بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخهای سیمانیِ بین آجرها فرو میکرد و از درد، ناله میزد و از لذت، نفسنفس میزد.
درد و لذت، ناله و اصرار.
با خود گفتم که بیش از این نمیتواند دوام بیاورد، نفسهای پر از هوسش صدای خسخسِ دلهرهآوری به خود گرفته بود.
ترسیدم،
گفتم سگ...
با پوزهای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد
آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بود
گفتم سگ...
تو را چه شده است؟
دمی آرامگیر.
سگ با چشمهای سرخ و پر از درد نگاه میکرد. گویی چارهای ندارد و خودش هم نمیداند چرا این چنین دردناک خود را هلاک میکند. گویی او نیز راضی به این وضعیت نیست. نگاه پر از زجرش اینطور در ذهنم ترجمه میشد.
رو گرداند و با شدتی بیشتر آلت خود را در شکافهای دیوار فرو کرد، هزار بار بیشتر و شدیدتر از قبل.
دیگر چیزی نمیفهمید،
ایستاده به دیوار،
رعشههای دیوانهوار.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥