مردانگی ۳ (مردان بزرگ)
به مندی میگم که من از مردای گنده خوشم نمیاد. احساس میکنم بیمصرفاند. شکم گنده، بازوهای گنده، رونهای گنده. همهش به نظرم اضافه میاد و وقتی کنار همچین آدمایی با هیکلهای بادکرده میشینم، احساس خوبی ندارم. علاوهبر این، از آدمای پرحرف که با صدای بلند حرف میزنند هم خوشم نمیاد.
مندی با دقت به حرفهام گوش میده.
بهش میگم که هیچ چیزی نمیتونه منو تا این حد عصبی کنه که یه مرد با این خصوصیات بشینه روبهروم و چیلیکچیلیک تخمه بشکنه و باهام حرف بزنه. تخمه خوردن واسم نماد پلشتی و بیخاصیت بودنه. فقط کافیه همچین آدمی سیگار هم بکشه، اون موقع ما با یه میانمایگی به تمام معنا روبهروئیم.
مندی به من خیره شده و هیچی نمیگه.
مندی بیش از ۱۹۵ سانت قد داره و بیش از ۱۲۰ کیلو وزن، صداش بلند و کلفته و حالا داره در نهایت پلشتی جلوی من تخمه میخوره.
+ سه تا پست با عنوان مردانگی داشتیم. منظور از مردانگی هرگز به معنی یه صفت اخلاقی نبود. صرفاً در مورد چندتا ویژگی مردها با هم حرف زدیم. مرد به معنای کسی که جنسش مذکر باشه. و حتی وارد مقولهی جنسیت و gender هم نشدیم. مثلاً توی قسمت اول در مورد احساس قدرتی که یه مرد جوان میتونه به واسطهی یه لباس احساس کنه حرف زدیم. توی قسمت دوم در مورد یه مرد جذاب -از نظر نگارنده- به اسم بیژنی حرف زدیم و دلایل جذابیتش رو مرور کردیم. در قسمت سوم یه مرد غیرجذاب -باز از نظر نگارنده- معرفی کردیم و ویژگیهاش رو مرور کردیم. در قسمت چهارم حول آلت رجولیت طواف خواهیم کرد. تا برنامهی بعد، با ما همراه باشید.